عطر دونی

به گزارش همشهری آنلاین بوسیله نقل از شرق، زن میانسال بازپرس است سه سال قبل شوهر سابقش را بوسیله جنایت رسانده و جسدش را با یک تاکسی به بیابانی منتقل کرده است. سال ۹۶ یک راننده تاکسی به پلیسگزارش داد مسافری داشته که یک لاشه را با خود محموله می کرده است. این مرد آدرسی به مأموران قسط و گفت عیال هنوز در محل است و چنانچه زود خود را برسانند، می توانند او را ببینند. 

شوفر تاکسی تو توضیحات بیشتر بوسیله مأموران گفت: ساعاتی پیش زنی میانسال که بسته بزرگی به همراه داشت، خودروی من را دربستی کرایه کرد و با هم بوسیله خارج از شهر رفتیم، اما هنگامی که به مقصد رسید و قصد داشت بسته را از ماشین خارج کند، متوجه شدم در امانت جسد مثله شده ای صبر دارد و غلام اندوه موضوع را به نماینده گزارش دادم. 

پس از اظهارات راننده تاکسی، مأموران به نشانی مدنظر رفتند و زن میانسال را که محبوبه نام دارد، اسیر کردند. در همان ابتدا روشن شد جسد متعلق به همسر سابق محبوبه است. این عیال در همان بازجویی های اولین به قتل اعتراف کرد و گفت: ابراهیم شوهر سابقم بود. او را کشتم در مقابل دیگر تحملش را نداشتم. ابراهیم خیلی به من ظلم می کرد و آزارم می عدل. حتی بعد از جدایی تیمار او مرا عذاب می کرد. سال ها اجازه نداد دخترم را ببینم. من ابد جلوی رفتارهای او کوتاه می آمدم، اما وقتی این وعده به سمتم آمد که کتکم بزند، تحمل نکردم و عصبانیت همه این سال ها را سرش خالی کردم. 
این زن درون ادامه گفت: وقتی با ابراهیم زناشویی کردم، کم سن وسال بودم. در سنین نوجوانی به عقدش درآمدم و خیلی مهلت صغیر دار شدیم و آنجا بود که فهمیدم شوهرم اعتیاد دارد. سال هایی که با شوهری خودمانی زندگی می کردم، برایم سال های سختی بود چون مرتب از او کتک می خوردم تا اینکه تصمیم گرفتم از او استثنا شوم. ابراهیم هم بچه را بوسیله من نداد. فشارهای جریان که به اندیشه ابراهیم تاب کرده بودم، وضعیت مرا ابدار تر کرده حیات. بعد از جدایی حزن نمی گذاشت بچه را ببینم و این تیمار ظلم دیگرش به غلام وجود و غلام تیمار نمی خواستم او را عصبانی تر کنم. ابراهیم می دانست عمه ضعف غلام دخترم است. به هرحال با هر زبانی شده بود، او را راضی کردم اجازه دهد گاهی دخترم را ببینم. تو این سال ها دخترم مبصر شد و ابراهیم هر بار از دست غلام عصبانی می شد، می گفت دستور نمی دهم طفل را ببینی و من مدام کارهای او را نوظهور می گرفتم تا بتوانم دخترم را دیدار کنم. 

بازپرس به قتل تو دنباله اعترافاتش توضیح عدالت: دخترم بزرگ شد و دیگر می توانست از خودش مراقبت کند. من می دانستم او با پدرش ارتباط خیلی خوبی دارد و هیچ وقت سعی نکردم پدرش را جلوی او خراب کنم. 

چند روز قبل از سرگذشت دخترم به غلام گفت از کارهای خانه خسته شده است و نمی تواند بوسیله درس هایش برسد. ضمن اینکه پدرش بی آرامی وقتی عصبانی می شود، او را عذاب می کند. غلام گفتم چند بهره به مسکن آنها می روم و کارها را ادا می دهم تا او بی آرامی به کارهایش برسد. ابراهیم هم از این پیشنهاد ابراز خوشحالی کرد. چند روزی در خانه همسر سابقم بودم. روز واقعه دخترم بیرون رفته بود، ابراهیم باز مواد کشید. غلام چیزی نمی گفتم تا اتفاقی بین ما نیفتد، اما ابراهیم خودش نخست کرد و رفتارهایی انجام داد که من را مفرط اوقات تلخ کرد و من هم به او تعرض کردم. به سمتم حمله کرد تا شبیه گذشته من را بزند. غلام هم از شدت عصبانیت با چاقو یک ضربه بوسیله او زدم و سپس غم می خواستم جسد را از ساختمانی خارج کنم که نتوانستم. تقلا کردم نعش را مثله کنم بوسیله همین خاطر سرش را از تنش جدا کردم، اما باز هم نشد. تا اینکه آن را درون چند پتو پیچیدم، یک تاکسی خبر کردم و به سمت خارج از دهکده رفتم. 

وقتی داشتم پتو را از تاکسی بیرون می کشیدم، گوشه ای از جسد بیرون زد و راننده تاکسی هم دید. البته در آن لحظه به من چیزی نگفت، چند دقیقه سپس که مأموران آمدند، من مسبوق شدم راننده آنها را شناسایی کرده است.  درخواست قصاص

بعد از اعتراف های این عیال و مشخص شدن واقعیت، دخترش به دادسرا شکایت کرد و گفت فراهم به گذشت زدودن. او گفت: پدرم هم خودمانی بود و غصه بداخلاق، ولی غلام دوستش داشتم و مادرم راست نداشت او را بکشد و من شکایت دارم و رضایت نمی دهم. این تو حالی بود که متخصصان پزشکی عرفی سپس از معاینه اشتی فصیح محبوبه اعلام کردند او دچار اختلال شخصیت مرزی است و متهم داخل زمان ارتکاب بوسیله جرم مسئول اعمال خود نبوده است. 

نظر پزشکی قانونی مورد اعتراض اولیای دم قرار گرفت و بایگانی بوسیله باشگاه سه نفره و پنج نفره پزشکی عرفی رفت و هر دو جماعت مسئله بودن متهم را تأیید کردند که باز حزن اولیای دم به آن اعتراض کردند و درخواست تشکیل حلقه هفت نفره پزشکی را دادند که درون این کمیسیون مصیبت متهم در حد جنون و رافع مسئولیت کیفری تشخیص داده نشد. 

با توجه به ابطال دید دو کانون قبلی، نایب متهم به نظر جماعت اعتراض کرد و محفل ۹ نفره تشکیل شد که این مرحله نیز آنها محبوبه را مسئول اعمال خویشتن تشخیص دادند و گفتند بلای ناگهانی روانی او بعد از ارتکاب خطا خلق شده است. 

بوسیله این نظم دختر مقتول برای مادرش درخواست قصاص کرد و کیفرخواست ثمر بازپرس صادر شد. روز گذشته متهم تو شعبه ۱۰ محکمه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. بعد از اینکه کیفرخواست میوه او خوانده شد و اولیای وقت نیز درخواست قصاص را مطرح کردند، قاضی تو جایگاه فراغت گرفت. او گفت: غلام اتهام را مقبول دارم، شوهر سابقم را کشتم، چون هنگفت به من ظلم کرده بود البته قصدم کشتن او نبود. شوهرم به سمت غلام حمله کرد و من را زد من غصه در یک لحظه کنترل خودم را از مشت دادم و از کاری که کردم پشیمان هستم.

وقتی نوبت به مباشر مدافع او رسید، از دادگاه درخواست رفع نواقص پرونده را کرد و گفت: این پرونده نواقص زیادی دارد؛ مقدمه اینکه پزشکی قانونی درون مراحلی هم چشم من را مریض امتیاز داده است و من از محکمه التماس رسیدگی به این موضوع را دارم، ضمن اینکه تحقیقات کامل حلق و تا اینکه عریضی کشتار بازسازی نشده است. با چنین نواقص بزرگی پرونده آماده رسیدگی نیست. با توجه به ایراداتی که مشاور قراول متهم وارد کرد، قضات شعبه ۱۰ وارد عقب مانده شدند و ضبط را برای رفع نواقص به دادسرا بازگرداندند.
  • ۹۹/۰۶/۱۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی